واكسيناسيون
همانطور كه قبلا ذكر شد، مايه كوبي (واكسيناسيون) آبله را دكتر كلوكه فرانسوي پيشنهاد كرد. ابتدا
واكسن براي مايه كوبي از تاولهاي آبله كودكان مبتلا گرفته ميشد و در كتاب دكتر پولاك شرح نسبتا كاملي در
گفتار 2 / تاريخچه بهداشت عمومي در ايران /10
زمينه توصيههاي لازم براي انتخابِ دهندة مايه (واكسن)، داده شده است بعدا مايه آبله به نوع آبله گاوي كه در
تمام دنيا رايج بود تبديل شد. پس از اينكه نليگان در 1285 كفيل رياست مجلس حفظالصحه شد فعاليتهاي
واكسيناسيون عمومي آبله را توسعه داد و حتي سعي شد كه مايه آبله در خود ايران تهيه شود ولي در آن زمان
موفقيتي در اين زمينه حاصل نشد و قرار شد مايه آبله از اروپا فراهم شود.
تاريخچه برنامههاي واكسيناسيون به عنوان برنامههاي بهداشت عمومي در حقيقت با شروع به كار
انستيتو پاستور ايران شروع ميشود. در سال 1299 ،قبل از كودتاي سوم اسفند، كنفرانس صلح تشكيل شد و
نمايندگان ايران در اين كنفرانس عبارت بودند از فروغي، لقمان ادهم و شاهزاده نصرت الدوله فيروز. هيئت
نمايندگي ايران در اين سفر به ملاقات دكتر رو (Raux (رئيس انستيتو پاستور رفتند و از او درخواست كردندكه
شعبهاي در ايران افتتاح كند. اين تقاضا مورد قبول واقع شد و دكتر مسنارد (Mesnard (به ايران آمد. لازم به ذكر
است كه جانشين او دكتر گراندل بود بعدا دكتر ابوالقاسم بهرامي كه مترجم گراندل بود به رياست انستيتو پاستور،
منصوب شد و كار اصلي انستيتو پاستور در اين زمان ساخت واكسن هاري با نخاع آلوده خرگوش بود كه بزودي به
واكسن فرموله ـ فنوله مغز برّه كه هنوز هم در بعضي نقاط دنيا استفاده ميشود تبديل شد . در سال 1314 شمسي
توليد واكسن آبله نيز در انستيتو پاستور شروع شد.
تا حدود سال 1324 شمسي دكتر ابوالقاسم بهرامي رئيس انستيتو پاستور بود . فعاليتهاي انستيتو پاستور
در اين مدت عبارت بود از تهيه واكسن هاري، واكسن حصبه و بسياري از مواد آزمايشگاهي ديگر . در تمام اين
مدت يكي از اعضاي انستيتو پاستور فرانسه به نام پرفسور لوبرو سرپرست افتخاري فعاليتهاي انستيتو پاستور
ايران ميشود كه هر دو سال يكبار به ايران ميآمد. در آن سال تصميم گرفته ميشود كه يك فرانسوي را به طور
دائمي به عنوان رئيس انستيتو پاستور به ايران بفرستند و به اين منظور دكتر بالتازار به ايران اعزام شد. او حدود 6
ماه در حصارك زير نظر دكتر دلپي كار ميكرد و بعدا دكتر ابوالقاسم بهرامي به كنار رفت و دكتر بالتازار جانشين او
شد يعني در بيست و پنجمين سال تاسيس انستيتو پاستور دكتر بالتازار رئيس و دكتر قدسي معاون او شد. با آمدن
دكتر بالتازار، دامنه فعاليتهاي تحقيقاتي و توليدي انستيتو پاستور وسعت پيدا كرد كه بحث مفصل آن از حوصله
اين نوشته خارج است.
تاريخچه توليد بيشتر واكسنها و سرمهاي بيماريهاي انساني به تاريخچه تاسيس و فعاليتهاي انستيتو
رازي مربوط ميشود وقتي دكتر بهرامي رئيس انستيتو پاستور شد همهگيري شديد حيواني طاعون گاوي اتفاق
افتاد كه تلفات وسيعي در گاوها ايجاد كرد. در نوشتههاي آن زمان اين همهگيري حيواني را ” گاوميري” ناميدهاند
به هر حال كنترل اين بيماري نيز به عهده انستيتو پاستور گذاشته شد ولي در سال 1309 شمسي اداره كل
خلافت، دكتر فاتح را به فرانسه فرستادند كه ش خصي را به منظور تاسيس موسسهاي براي بيماريهاي دامي
استخدام كند و او دكتر دلپي را استخدام كرد. دكتر دلپي در سال 1309 شمسي كه به تهران آمد حصارك را كه
يك مزرعه دولتي بود و مقابل آن نيز مرتع بود به عنوان محل انستيتو رازي انتخاب كرد و كساني را كه در انستيتو
پاستور براي مبارزه با طاعون گاوي كار ميكردند به آنجا منتقل كرد . بيشتر فعاليتهاي انستيتو رازي بين سالهاي
1310 و1320 در زمينه توليد واكسنهاي بيماريهاي حيواني بود. در سال 1321 شمسي به علت اپيدمي ديفتري
به توصيه دكتر قريب و دكتر اقبال قرار شد سرم ضد ديفتري در انستيتو رازي تهيه شود و دكتر ميرشمسي به
11 / كتاب جامع بهداشت عمومي فصل 1 / كليات بهداشت عمومي
اينكار اقدام كرد. گرچه قرار بود پس از پايان جنگ جهاني دوم انستيتو رازي كارهاي مربوط به توليد محصولات
انساني را تعطيل كند ولي به پيشنهاد دكتر اقبال قرار شد اين فعاليت حفظ شود . از 1333 به بعد واكسن سه گانه
ديفتري، كزاز، سياه سرفه براي اداره كلّ بهداشت ساخته شد . بعدا واكسنهاي سرخك و فلج اطفال به توليدات
انساني انستيتو رازي اضافه شد كه توليد آنها به طور عمده مديون فعاليتهاي دكتر ميرشمسي و همكاران وي
ميباشد.
سازمانهاي اداري بهداشت عمومي وزارت بهداري در ايران به عنوان يك وزارت مستقل از سال 1321
شروع به كار كرد ولي وزرا اغلب يا جراح بودن د و يا متخصص بيماريهاي داخلي و فعاليتهاي بهداشت عمومي
محدود به كار اداره صحيه عمومي كه بيشتر به امور قرنطينه و واكسيناسيون ميپرداخت.
در سال 1330 اصل چهارم ترومن در ايران شروع به فعاليت عملي كرد و يكي از فعاليتهاي آن
تاسيس “سازمان همكاري بهداشت” با همكاري وزارت بهداري بود. در حقيقت اين سازمان پايه و اساس
سازمانهاي بهداشت و پيشگيري از بيماريها در ايران است . سازمان همكاري بهداشت، داراي شاخههاي متعدد
فعاليت بهداشتي از قبيل مهندسي بهداشت، پرستاري بهداشت، بهداشت مادر و كودك و غيره بود . اين سازمان در
بسياري از استانها اقدام به تاسيس شعبه نمود كه بخصوص در زمينه تهيه آب سالم آشاميدني فعاليت داشتند.
بعد از چند سال فعاليت “سازمان همكاري بهداشت” منحل و اداره كل بهداشت در وزارت بهداري
تاسيس شد. در همان اوان چون سازمان جهاني بهداشت اجراي برنامه ريشه كني مالاريا را در قارههاي مختلف به
جز آفريقا توصيه كرده بود بخشي از فعاليتهاي مبارزه با مالاريا كه در “سازمان همكاري بهداشت” انجام ميشد
از اداره كل بهداشت جدا شد و اداره كل ريشه كني مالاريا تاسيس گرديد ضمنا تصميم گرفته شد كه فعاليتهاي
اداره مهندسي بهداشت نيز جزو همين اداره كل باشد. نيروي انساني كارشناس مورد نياز كار در اين اداره كل،
بيشتر در انستيتو مالاريولوژي كه شرح فعاليتهاي آن بعدا خواهد آمد تعليم ميگرفتند و كادر صحرايي لازم براي
ادارات استانها اعم از ميكروسكوپيست، تكنسينهاي حشره شناسي، مامورين مراق بت و غيره نيز آموزش داده
شدند. وجود همين كادر صحرايي آموزش ديده و مجرّب بود كه بعدا به موفقيت راه اندازي شبكههاي بهداشتي در
سراسر كشور كمك كرد.
در سال 1343 با روي كار آمدن حسنعلي منصور، دكتر جمشيد آموزگار كه خود متخصص بهداشت (در
زمينه آب) بود به وزارت بهداري منصوب شد و وي اقدام به تعيين يك معاون بهداشتي (دكتر قاسم معتمدي)
نمود و در سطح استانها ادارات كل بهداشت به موازات ادارات كل بهداري تاسيس شد و پس از يكي دو سال هر
دو اداره كل در هر استان ادغام شدند ولي در اغلب استانها مسئوليت به عهده مديران كل بهداشتي گذ اشته شد.
بعدها اداره كل ريشه كني مالاريا نيز منحل شد و ادارات تابعه آن ضميمه ادارات كل بهداري استان شدند.
در سطح كشوري يك اداره كل مبارزه با بيماريهاي واگير تاسيس شد كه مسئوليت مبارزه با
بيماريهاي واگير در سطح كشور به عهده آن اداره بود ولي در سال 1351 به موازات آن اداره كل مبارزه با
بيماريهاي غيرواگير تاسيس و قرار شد كه به امر مبارزه با بيماريهاي قلب و عروق، سرطانها، بيماريهاي
متابوليك، بهداشت رواني و بهداشت حرفهاي بپردازد.